آرشیو آذر 1400
24 آذر 1400
X

بساز از ‌ نغمه یِ ساز شبانه

غزل‌های پر از شعر و ترانه

بدم در ساز دلکوکتکه یلدا

برقصد ‌ با‌ انار ِ دانه دانه

4 آذر 1400
X

کی کنی یک دم بر احوالم نگاهی بیشتر

تا که کم گیرد سراغم را تباهی بیشتر

مُلک جم را سال ها بر باد غارت داده است

آن که آسان تکیه زد بر تخت شاهی بیشتر

واعظ شهرم دچارِ وهم وهذیان‌است و باز

روی منبر می دهد امید ِ واهی بیشتر

کودنِ بی علم و دانش میهنم را عاقبت

می برد تا قهقرا با اشتباهی بیشتر

هم چنان ‌ در فهـم اهـریمن نـدارد ارزشی

جان مـردم اندکی از بـرگ کاهی بیشتر

بـر نتابد دشمنِ عقل و خِرَد اندیشه را

جـرم ِ دانستن بوَد از هـر گناهی بیشتر

مزدکی باید به پا خیزد در این ماتم سرا

تا‌‌ سپیدی چیـره گـردد بــر سیاهی بیشتر

دست کـوتاهم بـه سوی آسمانت شد دراز

پس ‌‌ اجـابت کن دعـایم را الـهی بیشتر